Web Analytics Made Easy - Statcounter

حبیب کاشانی صحبت های جالبی را در خصوص دوران حضورش در پرسپولیس مطرح کرده است

حبیب کاشانی از ماجراهای پشت پرده ای که در زمان مدیرعاملی او در پرسپولیس رخ داده می گوید.

به گزارش طرفداری، صحبت های حبیب کاشانی، مدیرعامل سابق پرسپولیس در برنامه تلویزیونی دست خط را می خوانید:

AFC و  فیفا قواعد خاص خودش را دارد و آنها اصرار دارند از فوتبال دولتی خارج شویم و متاسفانه ما نمی‌خواهیم خارج شویم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این ایرادات قانونی است که به ما ابلاغ کردند و فرصت زیادی داشتیم. از سال ۱۳۷۶ مصوبه هیات دولت بود، در دوره خاتمی که این دو باشگاه خصوصی شوند. ۲۴ سال گذشته است، این زمان زیادی است و چندین و چند وزیر در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران قول دادند، ولی نتوانستند به وعده خودشان عمل کنند.

چه جوان‌هایی منتظر شدند و چه سناریوهایی نوشته شد و چه زمان‌هایی تعیین شد و در نهایت ۲۴ سال گذشته است. به هر حال عده ای در داخل کشور هستند که اطلاعات داخلی ما را به بیرون می‌دهند و اطلاعاتی که آنها دارند اطلاعاتی است که از داخل کشور داده شده است. الان به خوبی یا بدی این کار نداریم، اما یکسری وظایف داریم که باید به درستی انجام دهیم. اگر می‌خواهیم فوتبال ما بعنوان یک فوتبال در دنیا مطرح شود باید چارچوب‌هایی را طی کنیم. باید یک وظایفی را طی کنیم، اگر اینها را رعایت نکنیم، هر بار برای ما مشکل ایجاد می‌شود.

بعد از من فکر کنم ۱۱ مدیرعامل عوض شده است. اخیرا من خدمت علی آقا پروین بودم، می‌گفتند به دوستی که قبول کردند و پرسپولیس را گرفتند گفته شد اگر ۲۰۰ میلیارد پول در دست دارید بروید. اگر ندارید، نرو. این که دوباره شروع شد، بازیکنان اعتصاب کنند، سر بازی نروند. حق آنهاست. شاید برخی بگویند فوتبالیست هستند و چنین و چنان هستند ولی من می‌گویم توافقی شد و حقوقی تعیین شد، بنا به این حقوق آنها خانواده و زندگی دارند. برای این حقوق حساب باز می‌کنند. زمانی که باشگاه بودم گفته بودم کسی برای گرفتن حقوق حق ندارد به باشگاه بیاید. کارداران می‌توانند مراجعه کنند و وظیفه ماست که حقوق را سر وقت به حساب بریزیم.

یک زمانی پولی حدود ۹۵ میلیون تومان به حساب یکی از بازیکنان ریخته بودند. به حساب شیث رضایی ۹۵ میلیون تومان ریخته بودیم، قسمتی از قرارداد او بود. ایشان در حساب خودش ۳۰ هزار تومان داشت. می‌گوید به عابربانک رفتم و ۱۵ هزار تومان را کشیدم، مبلغ را دیدم ولی باور نکردم این پول در حساب من است. می‌گفت جرات نکردم پول از حساب بردارم، دفعه بعد ۱۶ هزار تومان از حساب نکشیدم و همان ۱۵ هزار تومان کشیدم ولی همان مقدار در حساب بود. به شوخی می‌گفت به باشگاه آمدم و دیدم اینها حقوق را واریز کردند و گفتم فکر نمی‌کنید ما سکته می‌کنیم اینقدر پول را برای ما واریز می‌کنید؟ یعنی همه فکر می‌کنند باید با دعوا و درگیری پول را دریافت کنند ولی اینطور نیست.

یکی از دوستان شورا به من گفتند مایل هستند شما بیایید مشروط بر اینکه شما از شورا استعفا کنید. من هم گفتم شورا منع قانونی ندارد چون شغل محسوب نمی‌شود و اگر شغل محسوب می‌شد، بازنشسته‌ها نمی‌توانستند ثبت نام کنند. البته  من بازنشسته نیستم، از این باب می‌گویم که شغل نیست، هر چند من بازنشسته نیستم. چون منع قانونی ندارد لزومی‌نمی‌بینم استعفا کنم و به رای مردم بی اعتنایی کنم و آنجا بروم.

فیفا می‌گوید قاعده خاص خودم را دارم و می‌خواهم سیاست با فوتبال قاطی نشود ولی از سوی دیگر این میزان پول پرسپولیس مانده و می‌گویند نمی‌توانیم بخاطر تحریم به شما بدهیم. این دقیقاً یک رفتار متناقض است. نه تنها پرسپولیس بلکه فدراسیون فوتبال هم همین مشکل را دارد. چرا الان نمی‌توانیم از VAR استفاده کنیم؟ مگر این ابزار و جزئی از فوتبال نیست؟ چرا یک کشور باید تحریم باشد و نتواند از VAR استفاده کند؟ این اگر یک وسیله برای کمک به داوری فوتبال است، چه بحثی دارد؟ در یک جا باید بایستیم.

 

وقتی من وارد باشگاه شدم ، اطلاعاتی از باشگاه نداشتم. من در یک حادثه مدیرعامل باشگاه پرسپولیس شدم. یک روزی در هیات  احمدی نژاد بودیم. او  گفت به پرسپولیس بروید. همه گفتند چرا اینطور بیان کردید، ولی واقعاً همین اتفاق افتاده بود. بعداً هم علی آبادی گفت رییس جمهور به ایشان گفتند باید مدیرعامل پرسپولیس شوی. ۶ ماه بعد نامه ای آمد که شما بدهکار هستید که واقعاً در آن زمان پول نداشتیم. یک ماه فرصت داشتیم، اما پول را در ۴۳ روز واریز کردیم. عملاً ۱۳ روز بعد از مدت قانونی بود. وکلای ما بندی پیدا کردند، در ایران هم وجود دارد یعنی پرونده‌هایی که به اول فروردین می‌خورد، آن چند روزی که تعطیلی رسمی‌است به آن زمان اضافه می‌شود یعنی اگر ۵ فروردین یا قبلاً ۱۳ فروردین بود، این مدت به آن یک ماه فرصت اضافه می‌شود. یک بندی وکلا پیدا کردند و بیان کردند که یک ماه فرصت داشتیم و در ۴۳ روز واریز کردیم، اما طبق این بند یک ماه فرصتی که داده شد ۱۵ روز به ایام ژانویه خورد، چون همه کشورها تعطیل بودند در نتیجه فرصت ۴۵ روزه شد. ما در ۴۳ روز پرداخت کردیم و عملاً حق نداشتند از ما ۶ امتیاز کسر کنند.

حتی زمانی که پرسپولیس قهرمان شد شاید یک ساعت بعد از بازی تلفن من زنگ خورد و آقایی به انگلیسی صحبت می‌کرد. گفتند والتر هث است. آن زمان رئیس ... بود. من به چلنگر دادم و اطلاعات را خواستم، زنگ زدند تبریک بگویند که قهرمان شدید آن شکایت را پس بگیرید، چون اولین بار بود که ... اشتباه کرده بود. برای ۴۳ روز امتیاز کسر کرد در حالی که ۴۵ روز فرصت داشتیم. مدیر بعدی که آمد، گفتند ما با کسی دعوا نداریم و شکایت را پس گرفتند و اجازه ندادند یک حکم باشد و آنها بپذیرند که اشتباه کردند.

طبق معمول یک روز علی آبادی من را صدا کردند و من فکر کردم برای سال بعد، برای جام باشگاه‌های آسیا برنامه می‌بندند. رفتم و ایشان گفتند شما استعفایتان را بنویسید. دست به استعفای من خیلی خوب است. یعنی وقتی دست را روی برگه بگذارم تا انتها را می‌نویسم. من هم نوشتم، استعفا را نوشتم و دادم. گفتم من بروم دیگر پشت سرم را نگاه نمی‌کنم. در نتیجه بیرون آمدم و یک خبرنگار زنگ زد و گفتم استعفا کردم. دلیل را پرسیدند، من هم واقعیت را گفتم.

در داخل باشگاه ۳۲ بازیکن داشتیم. بازیکن  هایی که گرفتیم، در سال ۸۶ نیمکت و داخل زمین ما یکی بود. یعنی وقتی گل می‌زدیم همه با هم خوشحال بودند. این احساس در تیم سال ۸۸ نبود لذا در زمین تمرین ... این ۱۴ نفر اصلی که می‌دویدند ۱۸ نفر بقیه که جزو تیم اصلی نبودند در طرف دیگر می‌دویدند و همواره در کرکری و تنش بودند.

 

ناخودآگاه احساس کردم که اتفاقاتی می‌افتد که برای پرسپولیس خوب نیست.  یک عصر تاسوعایی به اتفاق چلنگر و پسرم خانه کرانچار رفتیم و به ایشان گفتم شرایط اینجوری است. تا آن زمان برای من از این اتفاقات نیفتاده بود یعنی این جدایی حاصل نشده بود در طبع من اینجوری نبود، من گریه ام گرفت. کرانچار مردانه بیان کرد چرا خود را ناراحت می‌کنید و من مربی حرفه ای هستم و ساک خودم را بستم و ناراحت نباشید. من یک شب به علی آقا تماس گرفتم، هیات داشتیم در محرم بود. علی دایی آمد و گفتم کار می‌کنید؟ بعد از عربستان و استادیوم آزادی به نظرم ظلم فاحشی به ایشان شد و وقتی به ایشان گفتم ایشان قبول کرد.

کرانچار هم مبلغ زیادی می‌خواست و گفتیم نداریم، نهایتاً با ۱۰۰ هزار دلار معادل ۱۰۰ میلیون تومان توافق کردیم که جدا شویم. پول‌ها را جمع کردیم و ۹۰ هزار دلار دادیم و به ایشان دادم و گفتم نداریم، اما ایشان رسید ۱۰۰ هزار دلاری به من دادند. ۵ ماه بعد پول وارد باشگاه شد، چلنگر با تیمی‌به کراواسی می‌رفتند، من ۱۰ هزار دلار را داخل پاکت گذاشتم و به آقا رضا دادم و خواستم پول را به کرانچار بدهند. چلنگر تعریف می‌کند وقتی پاکت را دادم و گفتم کاشانی داده است و گفته طلبکار، مسلمان و مسیحی ندارد، شما آن روز رسید ۱۰۰ هزار دلار دادید اما ۹۰ هزار دلار گرفتید، بعد می‌گفت بغض کرد و خیلی برای او تعجب آور بود. بعداً با اینکه با تلخی جدا شدیم اما هر بار من را می‌دید به عنوان بهترین دوست خودش در ایران معرفی می‌کرد.

قرارداد علی آقا تمام شده بود، فضایی که وجود دارد، فضایی است که شاید امروز من و علی آقا با هم فکر کنیم آن اتفاقات نباید بیفتد. افرادی که به نوعی اطراف ما بودند به نوعی دامن زدند، کاشانی دنبال مربی است و حرف‌هایی که واقعاً اتفاق نیفتاده بود. هیچ وقت من به کعبی زنگ نزدم که این درخواست را کنم، من هیچ وقت این کار را نکردم. قدری غلو و قدری دروغ بیان شد و شاید بی‌تدبیری من هم دخیل بود و این اتفاق افتاد و ما از هم جدا شدیم.

اخبار داغ 

پوشش ناجور خانم بازیگر + عکس بهاره رهنما در کنار خواهرش رادوشوویچ از پرسپولیس شکایت کرد کشف حجاب مرجانه گلچین + عکس  سعید عزت اللهی: وقتی نوجوان بودم بازی های الغرافه را دنبال می کردم احتمال دوری سه ماهه آنسو فاتی از میادین در صورت جراحی کردن مارسلو ۳ جلسه از همراهی رئال مادرید محروم شد

منبع: طرفداری

کلیدواژه: یک ماه فرصت هزار تومان هزار دلار آن زمان علی آقا ۴۳ روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۹۷۰۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ناقوس جنگ را چه کسی به صدا درآورد؟/ زیباکلام: ما باعث حمله‌ی صدام به ایران شدیم/ حبیب احمدزاده: این ساده‌لوحی است صدام کینه‌ی قرارداد الجزایر را داشت

فهیمه نظری: یکی از بحث‌های جنجال‌برانگیز که در سال‌های اخیر در جامعه‌ی روشنفکر ایرانی شکل گرفته است بحث آغاز جنگ ایران و عراق است. روایت رسمی می‌گوید ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ عراق با حمله‌ی هوایی به چند فرودگاه ایران جنگ ۸ ساله را کلید زد؛ اما حالا با گذشت دهه‌ها گاه این بحث مطرح می‌شود که تحریکات ایران موجب حمله‌ی عراق به ایران شد. مرحوم ابراهیم یزدی وزیر خارجه‌ی دولت موقت در اواخر عمر خویش در گفت‌وگو با حسین دهباشی در برنامه‌ی «خشت‌خام» که در آپارت منتشر شد گفته است که بر خلاف نشست موفقیت‌آمیز او با صدام برای جلوگیری از تنش‌های احتمالی میان دو کشور در حاشیه‌ی کنفرانس‌ غیرمتعهدها در هاوانا، اما تحریکات تلویزیون ایران موجب حمله‌ی ایران به عراق شد. یزدی همچنین به اعتراض مرحوم سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق اشاره می‌کند که در شورای انقلاب گفته بود: [نقل مستقیم از ابراهیم یزدی]: «آقا اگر می‌خواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر می‌خواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.» و امام خمینی در پاسخ به او گفته بود که «نخیر نمی‌توانی نروی [به عراق] باید بروی»

خود مرحوم دعایی که مدتی پیش از آغاز جنگ به خاطر کمرنگ شدن ارتباطات میان ایران و عراق به کشور برگشته بود، در مهرماه ۱۳۹۵ در نشستی با عنوان «ناگفته‌های جنگ» در این باره گفته است: «وزیر امور خارجه عراق از سوی صدام به من پیغام داد که به امام بگویم برای حل مسائل فی‌مابین نماینده‌ای را به عراق بفرستد، امام نیز در پاسخ به این پیغام، هرگونه مذاکراتی را به تشکیل مجلس شورای ملی و انتخابات ریاست‌جمهوری موکول کرد تا نمایندگان ملت برای مذاکره به عراق بروند و در این فرصت نیز از عراق خواست که حسن‌نیت خویش را ثابت کند و علیه ایران تبلیغ نکند.» (تاریخ ایرانی)

صادق زیباکلام: عراق دشمن ما نبود؛ ما تحریکش کردیم

در ادامه‌ی مجادله بر سر این‌که کدام طرف موجب آغاز جنگ شد، چند روز قبل کانال تلگرامی اینستای انقلابی ویدیویی از صادق زیباکلام منتشر کرد که در آن تحریکات ایران را موجب حمله‌ی عراق به ایران دانسته، زیباکلام در آن ویدیو گفته است:

«عراق دشمن ما نبود، صدام حسین به هیچ وجه دشمن ما نبود. این ما بودیم که عراق را دشمن خودمان کردیم. هرکس رفت پیش امام بعد از انقلاب، عشایر عرب رفتند، شیعیان رفتند، عده‌ای از اهالی بصره رفتند. امام گفتند این صدام این جرثومه‌ی فساد را چرا ساقط نمی‌کنید چرا شما انقلاب اسلامی نمی‌کنید مثل مردم ایران این فاسد را سرنگون کنید. خدا رحمت کند مرحوم دعایی اولین سفیر ایران بود در عراق بعد از انقلاب، آقای دعایی سراسیمه تابستان ۵۹ آمد ایران، دو سه ماه قبل از این‌که عراق به ما حمله کند رفت شورای انقلاب، رفت خدمت امام رفت این را دید رفت آن را دید گفت آقا جان صدام پیغام داده گفته آخه شما چی می‌خواهید از جان من؟! آخه چرا این آقای خمینی مرتب به ما حمله می‌کند و مرتب می‌گوید این مردم عراق باید من را سرنگون کنند. من این ۱۴ سالی که شما این‌جا بودید من به جز احترام به شما مگر کار دیگری کردم؟! و صدام واقعا دیگر عصبانی شده – این‌ها را آقای دعایی می‌گوید – و اولتیماتوم داده گفته اگر واقعا شما این سیاست خصمانه علیه من را نگذارید کنار... امام به ایشان گفتند که نه تکلیف دارید شما برگرد برو و اصلا انگار نه انگار... دو سه ماه بعد صدام به ما حمله کرد؛ بنابراین ما بودیم که باعث حمله‌ی صدام به ایران شدیم.»

حبیب احمدزاده: صدام عقده‌ی جمال عبدالناصر شدن داشت

پیش‌تر اما در مرداد ۱۴۰۲ حبیب احمدزاده، مستندساز و نویسنده در برنامه‌ی گفت‌وگومحور «مثبت نگاتیو» در نگاهی کاملا متفاوت و با استناد به گفته‌های صلاح عمر العلی نماینده‌ی وقت ایران در سازمان ملل درباره‌ی ملاقات صدام با ابراهیم یزدی در هاوانا، مسبب و شروع جنگ ایران و عراق را صدام دانسته است. متن گفته‌های احمدزاده در آن برنامه که ویدیوی آن در پی اظهارات زیباکلام این روزها در فضای مجازی وایرال شده به شرح زیر است:

حبیب احمدزاده: هرکس که می‌خواهد بگوید می‌شد از جنگ جلوگیری کرد باید چند نکته را بداند: اولین چیزی که ما باید درباره‌ی جنگ ایران و عراق بدانیم این است که ۱- یک نفر به نام صدام سال‌ها عقده‌ی عین جمال عبدالناصر شدن را در میان مردم عراق داشت. ۲- این آدم یک قراردادی به نام ۱۹۷۵ الجزایر را با شاه امضا کرده بود که ناچارا بود. اگر خاطرات سانسورنشده‌ی علم را بخوانیم می‌بینیم که خود شاه می‌گوید صدام آمد به من گفت ما وقتی با شما صلح کردیم که ۵ بمب بیش‌تر در کردستان عراق نداشتیم و شما بهترین جوانان عراق را به کشتن دادید. صدام این کینه را داشت و مشکلش هم این بود که خودش به عنوان معاون رئیس‌جمهور این قرارداد را امضا کرده بود نه حسن البکر. امضای او [صدام] پایش بود. حالا می‌گویند ۱۳ روز پس از پیروزی انقلاب در شورای عالی انقلاب عراق صدام به عنوان معاون رئیس‌جمهور (هنوز آن موقع رئیس‌جمهور نشده بود) سخنرانی می‌کند و می‌گوید: «بهترین فرصت تاریخی برای بازپس‌گیری شط‌العرب و سرزمین‌های عربی از ایران فرا رسیده است.» ۱۳ روز بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ [این حرف را می‌زند].

این آدم... وقتی که رئیس‌جمهور عراق می‌شود و آن کشتار دسته‌جمعی و تصفیه‌اش را در عراق صورت می‌دهد، بعد کنفرانس غیرمتعهدها در هاوانا است. از آن طرف هم ابراهیم یزدی می‌آید به عنوان وزیر خارجه‌ی ایران درخواست جلسه با صدام می‌دهد. یک ماجرایی رخ می‌داهد که بعدها ابراهیم یزدی می‌گوید من با ایشان [صدام] به توافق رسیدم ولی تبلیغات ایران باعث شد که جنگ شود و...

من جواب می‌توانم به این بحث بدهم که چقدر یک سیاستمدار می‌تواند فقط با یک قطعه پازل یک تابلو برای خود درست کند و خودش را قهرمان جلوه دهد. یکی از صحبت‌های دیگر ایشان این است که آقای دعایی گفته است که من رفتم و... من خودم آقای دعایی را شخصا دیدم و از ایشان شخصا سوال کردم که آیا چنین چیزی رخ داده که شما رفته‌اید گفته‌اید که این‌ها [عراقی‌ها] گفته‌اند بیایید صلح کنیم و امام گفته‌اند [نه] گفت: اصلا دروغ محض است.

بحث آقای دعایی را کنار بگذاریم. اولا این نشان‌دهنده‌ی این است که ایشان [ابراهیم یزدی] دقیق صحبت نمی‌کنند؛ ولیکن در آن جلسه‌ای که ایشان با صدام داشته و صحبت‌هایی که می‌کند دو نکته رخ می‌دهد:

من احساس می‌کنم که اول صحبت‌های آقای ابراهیم یزدی را با هم ببینیم: [پخش گفت‌وگوی ابراهیم یزدی با حسین دهباشی در خشت خام در خلال برنامه]

قسمتی از مستند خشت خام (گفت‌وگوی حسین دهباشی با مرحوم ابراهیم یزدی)

ابراهیم یزدی: از همان اسفندماه [۱۳۵۷] ما معتقد بودیم که (من بارها این را گفته و نوشته‌ام) حمله‌ی عراق به ایران قابل پیش‌بینی و پیش‌گیری بود. سیاست ما در دولت موقت پیش‌گیری از حمله بود؛ اما متاسفانه بعضی‌ها تحریک می‌کردند و کار را به آن‌جایی بردند که عراق حمله کرد.

دهباشی: در کنار این سیاست پیش‌گیرانه و تنش‌زدایی آیا هشدارهایی هم به توان دفاعی کشور داده می‌شد، آن آن موقع هنوز بلبشو بود و ساختاری نداشت؟

یزدی: هشدار می‌دادیم ولی آن‌قدر نظمی وجود نداشت که [هشدارهای‌مان] به جایی برسد. ما از یک کانال‌ها یا ابزارهای دیگری برای پیش‌گیری استفاده می‌کردیم مثلا در کنفرانس غیرمتعهدها در کوبا من رهبران عرب را جمع کردم...

دهباشی: با صدام هم دیدار کردید؟

یزدی: بله با صدام هم دیدار داشتم؛ مذاکره‌ی مفصلی هم داشتیم. خوب طبیعی بود که ما با صدام مذاکره کنیم برای این‌که بالاخره ما با او اختلاف داشتیم، با گروه دیگری که نبود [بنابراین] باید با او می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم.

دهباشی: حضرتعالی در چه پوزیشینی بودید در آن زمان؟

یزدی: وزیر امور خارجه‌ی ایران

دهباشی: و صدام؟

یزدی: معاون نخست‌وزیر... نشستیم با هم صحبت کردیم. خوب صدام حرف‌هایی می‌زد که برای ما قابل قبول نبود (من مشروح مذاکراتی را که با صدام داشتم چاپ کرده‌ام) مثل این‌که او می‌گفت سه جزیره‌ی خلیج‌فارس [دو تنب و ابوموسی] ایران حق ندارد ال و بل کند و... من گفتم: به تو چه مربوط است! مدعی آن سه جزیره که عراق نیست. اگر ادعایی باشد با دولت امارات است نه تو. می‌گفت: نه مگر منشور حزب بعث را نخوانده‌ای؟! [در آن‌جا می‌گوید] هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست. گفتم: تو [که] این حرف را می‌زنی مرتکب یک خطای استراتژیک می‌شوی. وقتی می‌گویی هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست، آقای خمینی هم می‌گویند هر مسئله‌ی اسلامی مسئله‌ی ماست. حالا اگر می‌خواهی کشته بگیری، بسم‌الله! بفرمایید! ولی از حالا به تو می‌گویم که شکست می‌خوری، زمین می‌خوری چون مسائل اسلامی فراگیرتر از مسائل ملی عربی‌ است. ولی صدام دنبال این حرف‌ها نبود. صدام دنبال این بود که موقعیت خودش را تثبیت کند.

دهباشی: با حمله‌ به ایران؟

یزدی: بله. او خود را نماینده‌ی همه‌ی اعراب می‌دانست. گفتم وقتی راجع به سه جزیر صحبت می‌کرد به او گفتم به شما چه مربوط است؟! شما که مدعی مالکیت آن‌جا نیستید. گفت: نه مگر نمی‌دانیم ما بعث هستیم و هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست.

دهباشی: تهدید نظامی هم کرد؟

یزدی: تهدید نظامی را یادم نیست که کرده باشد ولی نیروهایش را به مرز ایران آورده بود.

دهباشی: شاهد مثالی هم می‌آورد که شما دارید ما را تحریک می‌کنید؟

یزدی: زیاد. و واقعا هم تحریک می‌کردیم.

دهباشی: نمونه‌هایی از آن را به خاطر دارید؟

یزدی: برنامه‌های تلویزیون ایران سرتاپا تحریک عراق بود.

دهباشی: برنامه‌های بخش فارسی؟

یزدی: بله. به طوری که آقای دعایی که سفیر ما در آن‌جا [عراق] بود آمد در شورای انقلاب گفت آقا اگر می‌خواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر می‌خواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.

دهباشی: تلویزیون آن موقع مدیریتش با آقای قطب‌زاده بود، درست است؟

یزدی: بله.

دهباشی: یعنی نگاه ایشان [قطب‌زاده] قالب بود؟ چون ایران آن موقع آن‌قدر مسئله داشت که...

یزدی: نگاه قطب‌زاده تنها نبود، نگاه آقای خمینی هم این بود.

دهباشی: که برویم به سمت درگیری؟

یزدی: نه، که تحریک کنه، حمله کند، این کارها را بکنند، به طوری که وقتی دعایی در آن جلسه گفت که آقا اگر شما می‌خواهید با صدام بجنگید چون این کارهایی که می‌کنید یعنی جنگ، اگر می‌خواهید بجنگید من دیگر نمی‌روم عراق. بلند شد که برود [جلسه را ترک کند]. آقای خمینی گفت که نخیر نمی‌توانی نروی [به عراق] باید بروی. مجبورش کرد. گفت آقا من که نمی‌خواهم بروم آن‌جا بجنگم که! این کارهایی که شما می‌کنید جنگ است!

ادامه‌ی گفت‌وگوی حبیب‌ احمدزاده در مثبت نگاتیو

احمدزاده: عراق یک نماینده‌ای در سازمان ملل داشت به نام صلاح عمر العی این آدم خودش می‌آید بعدها با شبکه‌ی الجزیره یک مصاحبه‌ای انجام می‌دهد، او کسی است که هر کاری می‌کرده که وزیر خارجه‌ی عراق که اتفاقا شیعه بوده است ابراهیم یزدی را ببرد پیش صدام که جلسه داشته باشند، او قبول نمی‌کند. و خود او وزیر خارجه را دور می‌زند و می‌رود با صدام ملاقات می‌کند و از صدام می‌خواهد که با ابراهیم یزدی ملاقات کند.

ساده‌لوحی وزیر امور خارجه‌ را ما ببینیم که چگونه توسط صدام دور می‌خورد؛ یک آدمی که از قبل برنامه‌ریزی کرده است، از روز پیروزی انقلاب، تا انتقام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و تحقیرش را توسط شاه بگیرد. و این‌که این جلسات سیاسیون را دولت موقت به عنوان یک دستاورد برای خودش مطرح می‌کند، تا روزهای آخر عمر که بله ما می‌توانستیم جلوی جنگ را بگیریم، صدام با ما موافقت کرده بود.

ببینید صلاح عمر العلی این قضیه را چگونه توضیح می‌دهد؛ این فیلمی است که از شبکه‌ی الجزیره پخش شده است نه روزنامه‌ی کیهان، نمازجمعه‌ی تهران یا تلویزیون ایران. ببینید خود این‌ها می‌گویند صدام بعد از جلسه به این‌ها چه گفته است:

پخش مصاحبه‌ی صلاح عمرالعلی در مصاحبه با الجزیره [در خلال برنامه‌ی مثبت نگاتیو]

صلاح عمر العلی (نماینده‌ی وقت عراق در سازمان ملل): او به من گفت: دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه‌ی وقت ایران تمایل دارد با صدام دیدار کند. بر اساس سلسله‌مراتب اداری، با وزیر خارجه‌ی آن زمان دکتر سعدون حمادی تماس گرفتم و از تمایل دکتر ابراهیم یزدی برای دیدار با صدام حسین گفتم و او هم امتناع کرد از این‌که در این خصوص با صدام حسین صحبت کند. من به او اصرار کردم و البته او هم انکار کرد و نپذیرفت، و هنوز هم نمی‌دانم چرا قبول نکرد... او یک انسان دانشگاهی، نویسنده، روشنفکر و سال‌های زیادی وزیر خارجه بود و نمی‌دانم چرا قبول نکرد با این‌که از هر هراسی سعی کردم او را متوجه کنم که این یک کار بسیار مهمی است برای حل اشکالات ایجادشده بین ما و ایران، ما می‌توانیم این مشکل را حل کنیم. خودم رفتم پیش صدام حسین و موضوع را به او گفتم. پس از تردید و فکر کردن پذیرفت البته قبلش از من پرسید نظر تو چیست؟ به او گفتم این فرصت بسیار مهمی است. این پیشنهاد از طرف ایرانی‌ها آمده... ما دو کشور همسایه هستیم و بی‌نیاز از این‌که بین ایران و عراق مشکلی ایجاد شود. ایران هم مشکلاتی دارد اما نباید مشکلاتی بین ما باشد. گفت فردا بعد از اجلاس عدم تعهد در خانه‌ای که سکونت دارم بگو که با وزیر خارجه‌ی ایران دیدار خواهم کرد. بعد دکتر یزدی آمد، از او استقبال کردم و صدام هم از او استقبال کرد. ما سه نفر: صدام حسین، ابراهیم یزدی و من در یک جلسه‌ی سه‌نفره نشستیم. گفت‌وگو در مورد مشکلات دو کشور شروع شد. گفت‌وگو در فضایی کاملا مثبت بین دو طرف انجام شد. برای او بسیار اهمیت داشت که مشکل دو کشور را بتواند حل کند

مجری: که جلوگیری کند از جنگ؟

صلاح عمر العلی: بله. من همین برداشت را کردم که به هر صوت می‌خواست از جنگ بین دو کشور جلوگیری کند.

مجری: بالاخره به عنوان شاهدی در این روزگار بگو.

صلاح عمر العلی: این برداشت را که کردم که می‌خواهد این مشکل را حل کند. بیش‌ترین تلاش را دکتر ابراهیم یزدی انجام داد که مشکل دو کشور حل شود. صدام هم به همین شکل و بسیار مثبت و دیپلماتیک در گفت‌وگو مشارکت می‌کرد. قبل از پایان جلسه به توافق رسیدند که گروه‌هایی را مشخص کنند. از طرف ابراهیم یزدی مطرح شد که اگر تمایل داشتید برای گفت‌وگوی دوجانبه یک گروهی برای گفت‌وگو بفرستید که بیایند، حالا چه این‌ها عالی‌رتبه باشند، چه کارشناسی یا به هر شکل و وسیله‌ای که می‌خواهید ما گروهی را بفرستیم؛ به صورت آشکار یا سری و محرمانه. در هر صورت ما آماده‌ایم تا جلوی اختلاف بین دو کشور گرفته شود. صدام هم بسیار مثبت در این گفت‌وگو شرکت می‌کرد. من ابراهیم یزدی را تا در بدرقه کردم. او خیلی از من ممنون شده بود. مرا بوسید و با من به گرمی خداحافظی کرد و رفت.

برگشتم به سمت صدام و او منتظر من بود. مرا به بیرون آن تالار که یک باغچه و استخر در آن‌جا بود برد. به همراهانش گفت که دو صندلی برای ما در کنار استخر بگذارند. من و صدام روی صندلی‌ها نشستیم و چند ثانیه‌ای گذشت. هر دو ساکت بودیم و من داشتم به آبی که کنار ما بود نگاه می‌کردم. او هم فکر می‌کرد. به من نگاه کرد و گفت: به چی فکر می‌کنی صلاح؟ گفتم: والله من در حقیقت در حس آن دیدار هستم و خیلی خوشحالم و خوش‌بین شدم. به خصوص که الان این موضوع دیگر در دستان تو قرار گرفته و در دست کارمند، وزیر و شخص دیگری نیست و بلکه الان حل این مشکل در دستان توست. من دیدم که این گفت‌وگو بین شما انجام شده که بسیار خوب بود و خوش‌بینم. من به شکلی صحبت می‌کردم که حس مثبتی که حاکم بود را بتوانم در صدام تقویت کنم. من به عنوان یک عراقی خوشحال بودم. احساس کردم برای کشور خودم و کشور همسایه کار مثبتی انجام می‌دهم. در همین چارچوب با صدام صحبت کردم و او هیچ چیز در این خصوص به من نگفت. و بعد از چند ثانیه به من نگاه کرد و گفت: صلاح چند سال است در زمینه‌ی دیپلماسی کار می‌کنی؟ گفتم حدود ۱۰ سال. من را غافلگیر کرد و گفت می‌دانی این دیپلماسی چقدر تو را خراب کرده؟! به من گفت: «چه حل مشکلی بین ما و ایران صلاح؟ این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیش‌تر از یک بار اتفاق نیفتد. این‌ها اهواز را از ما گرفتند. شط‌العرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. می‌خواهند انقلاب‌شان را برای ما صادر کنند و فرصت ما الان که دچار از هم گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بین‌شان درگیری است، این یک فرصت تاریخی است که تمامی حقوق‌مان را از آن‌ها پس بگیریم و این امر را به تو می‌گویم و خودت را آماده کن به عنوان نماینده‌ی عراق در سازمان ملل که یک ضربتی به آن‌ها بزنیم که تمام کره‌ی زمین صدایش را بشنود و تمای حقوق را از آن‌ها باز پس بگیریم.

حبیبت احمدزاده [ادامه‌ی برنامه‌ی مثبت نگاتیو]

احمدزاده: نگاه کنید! ... سیاست یعنی همین؛ سیاست یعنی این‌که بتوانی از مخاطب فرصت بگیری، زمان بگیری، گولش بزنی... و آن‌ها ماهر بودند. صدام کسی است که تمام ارتش‌های عربی را سر کار گذاشت و به کویت حمله کرد. صدام کسی است که از همه‌ی این‌ها باج گرفت و ترساندشان از کویت گرفته تا بعد هم آن جریان جنگ... یک چنین آدم هفت‌خطی آمده با آدم ساده‌دلی مثل ابراهیم یزدی که... امام ۱۰ سال در عراق با صدام زندگی کرده، او را می‌شناسند... صدام تکریتی را می‌فرستد که آقا تو بیا با ما همکاری کن. [امام] می‌گوید: من با شاه مخالفم ولی با تو [هم] همکاری نمی‌کنم. من فکر می‌کنم شاید [اگر به جای امام] دیگری بود می‌گفت باشد، فرصت است دیگر....

صدام تمام علمای آن موقع عراق را کشته است، بمب‌گذاری‌های داخل ایران را راه انداخته است. همه‌ی این کارها را کرده است بعد همه‌ی این‌ها را ابراهیم یزدی اصلا در صحبت‌هایش نمی‌آورد، فقط به چهار جمله‌ای که ممکن است فلان روزنامه یا فلان شخص که افراطی [بوده] که همیشه هم هستند [استناد می‌کند]. هیچ جنگی نیست که دشمن یک بهانه‌ی ساده‌ای را الکی برای خودش علم کند! شما نباید بیایی آن بهانه‌ی ساده‌ی دشمن را علم کنی و آن را دلالت قرار دهی.

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901759

دیگر خبرها

  • معنای استعفای مقام‌های نظامی-اطلاعاتی اسرائیلی چیست؟
  • علت استعفای امام جمعه رفسنجان چه بود؟ | کرمان حاضر به ارسال استعفای من به تهران نشد...
  • دلیل استعفای امام جمعه رفسنجان چه بود؟
  • ضرورت خرید حمایتی تخم مرغ در راستای کاهش زیان مرغداران
  • مادر روحانی شهید گیلانی به فرزند شهیدش پیوست
  • مادر روحانی شهید «حبیب الله رضایی» آسمانی شد
  • ناقوس جنگ را چه کسی به صدا درآورد؟/ زیباکلام: ما باعث حمله‌ی صدام به ایران شدیم/ حبیب احمدزاده: این ساده‌لوحی است صدام کینه‌ی قرارداد الجزایر را داشت
  • آسمانی شدن مادر روحانی شهید حبیب الله رضایی در رودسر
  • از این مهندس پاس به آن پاسور گل؛ ژاوی و کروس چرا مثل مسی و مولر استعفای خود را پس گرفتند؟
  • پشت‌پرده استعفای مقام‌های نظامی-اطلاعاتی صهیونیست‌ها